دنیــــــــای آبتیــــن
آبتین وعروسکش
زمانی که اومدی رها شدی تو قلبم.......... گفتی دوس......... گفتی دست هات سردشده ....... تو بی کسی هات نوشتم برات ........ در حالی که سرما تمام وجودم را گرفته بود........ اما تنها حرارتی که مونده بود تو وجودم ریختم به پات......... خوب گرمت کردم........تا نمی خوابیدی پلک نمیزدم......... به عشق اینکه باز اسمت رو ببینم تمام کلمات از بهترین هاش رو ....... اوردم برای چشمات گفتم از قلب مهربونت ......... از همه چی گفتم برات.......... هر شب فقط از خستگی هات گفتی ومن دم نیاوردم در حالی که صبح باید کار میکردم..... اره تو رها نیستی من رها هستم ...... رها تو جاده ای بی انتها این قسمت قلبی هست که جز مهربونی ...... چیز دیگه ای رو توش راه نداد........
نظرات شما عزیزان:
بار بیشتری در زندگی برداری
تحمل بیشتری به خرج بدی
بی چشمداشت غمخوار دیگران باشی
بیشتر از همه محبت کنی
و کمتر از همه توقع داشته باشی
سخته نه !؟
اگر این خصوصیات رو داری
چه مرد باشی و چه زن
چقدر سخته که دوسش داشته باشی و مجبور به فرامووشش باشی...
چقدر سخته که دلت براش پَر بزنه و نتونی ببینیش..
چقدر سخته که دلت دستاش و بخواد ولی نتونی دستاشو بگیری..
چقدر سخته تک تک نفسهات اوونو فریاد بزنه و نتونی حتی فریاد بزنی..
خیلی سختهههه بی اوون... بی اوون همه چی سخته همه چی
طراح : آبتین ـ |